علت عدم دست کشیدن برخی از مسلمانان از عقایدشان
یکی از عللی که برخی از مسلمانان قبول واقعیت را نمی نمایند و ترجیح میدهند در همان منجلاب فکری خود غوطه ور باشند حق پنداری است. آنها فکر میکنند که چیزی را که به آن اعتقاد دارند حقیقت ناب است و حقیقتی غیر از آن وجود ندارد و خود و عقیده شان را عین حق و حقیقت میدانند و چیزی را که خلاف باورشان باشد را باطل میدانند و میکوشند که تمام پدیده های علمی را با منطق اعتقادیشان توجیه کنند و آن را نیز به شرطی که در محدوده اسلام باشد را قبول نمایند و لا غیر که البته این نیز از موهبات اسلام ناب محمدی است که قدرت تفکر و تعقل و خرد گرایی را از آنان گرفته است و هر گونه شک و دگر اندیشی را گناهی نابخشودنی و مرتکبان به این کار را مرتد و مهدور الدم میداند و همین امر باعث شده است که مغز اکثر مسلمانان در همان 1400 سال پیش به صورت منجمد نگه داشته شود که هیچ گرمایی را قادر به ذوب آن نیست.
حق پنداری البته مشکلی است که حتی گریبان غیر مسلمانان را نیز میگیرد و مصیبتی است بس بزرگ که باعث ارتجاع ، عقب ماندگی و درجازدن قربانیانش میشود. این گونه از مسلمانان که بلای حق پنداری گرفتارند (که البته با تقریب خوب میتوان گفت همه آنان) اشکالاتی را که ما از قرآن برایشان مطرح میسازیم را شبهه ای بیش نمیدانند و میگویند که شما شبهاتتان را مطرح سازید تا ما آن را برایتان روشن سازیم (ماله بکشیم) یعنی در همان ابتدای امر اشکالات صریح و تناقضات واضح قران را شبه ای بیش نمیدانند که با توضیح آنان برای ما رفع شبهه میشود. دیگر علت را که من فکر میکم بیشتر باعث عدم قبول مسلمانان از دست کشیدن دین پوچ و بی مایه آنان میشود و آنان را بر سر عقیده واهیشان همچنان استوار نگه میدارد این است که وقتی آنها با دلایل و شواهد محکمی از طرف ما روبه رو میشوند و آیاتی از قران را میبینند که آشکارا نقض حقوق بشر است و توهین به زنان است و قتال است و کشتار است و قطع دست و پا است و .... دچار یک نوع بی هویتی و گم گشتگی و عدم تعلق میشوند و وقتی که می بینند عمری را برای چیز پوچ و دروغی سینه زده اند و حسین ، حسین گفته اند و زنجیر زده اند و علم چند صد کیلویی را بلند کرده اند و گریه کرده اند و روزه گرفته اند و..... به یکباره نا امید میشوند و خلاءی را درون خود احساس میکنند که برای آنان ناباورانه است و اصلا نمیخواهند که باور کنند اینهایی را که عمری برایشان همانند علی مظهر عدالت و فاطمه زنی پاکدامن و اسوه زنان عالم و محمد پیامبر الله و جبرییل فرشته ای که از جانب الله یعنی خداوند راستین برای محمد آیاتی را نازل میکرده است و مریم باکره که توسط روح خداوند باردار شده است و خزعبلات دیگر اسلامی دروغی و سرابی بیش نبوده است.
حال ببینیم چرا این افراد در مواجهه با دلایل مستحکمی که روبرویشان قرار میگیرد با این خلاء فکری و عدم تعلق روبرو میشوند.
علت نخست کم سوادی و کم دانشی آنان میباشد یعنی اینکه تمام وابستگیشان اعتقادات پوچ اسلامیشان است و چیز دیگری را غیر از آن ندارند و وقتی که ما با شمشیر دو لبه خرد به پیکار این کم خردان و پوچ اندیشان و جزم اندیشان میرویم خواب 1400 ساله اسلامیشان را آشفته میکنیم و آنها را بیدار میسازیم در حقیقت تمام هستی آنان را گرفته ایم که همانا اسلام است و چون دانش کمی دارند و چیزی را تا به حال خارج از فقه اسلامی ندیده اند و نشنیده اند و همه چیز را از اسلام میدانند (به یاد حرف آخوندی میافتم که میگفت: آمریکا سفینه هایش را از روی همین قرآن ما ساخته است) نمیتوانند به زودی خرد گرایی را جایگزین اعتقادات قبلیشان نمایند و گاها این امر جایگزینی برایشان غیر ممکن است و برای همین ترجیه میدهند به همان ریسمان پوسیده قرآن و اسلام چنگ بزنند تا اینکه هیچ نداشته باشند و دچار یک نوع سردرگمی و بی هویتی شوند. اگر ما بتوانیم جایگزینی را برای این دسته از مسلمانان پیدا کنیم البته جایگزینی که برایشان قابل هضم و ساده و در عین حال خرد گرایانه باشد تا حدودی میتوانیم این مسلمانان را از عقاید پوچشان دور سازیم.
نکته دیگری که باعث پا برجا بودن مسلمین بر سر عقایدشان میشود نو عی زرنگی و سیاست بازی است که آنها بدان متوسل میشوند که البته این نیز از کم خردی ایشان ناشی میشود. آنها وقتی که با دلایل محکم روبه رو میشوند دست به کار محافظه کارانه ای میزنند و به خود میگویند که: ?اگر ما عقیده آنا را قبول کنیم شاید 0.000000001% حرف مسلمانان راست باشد و ما دچار آتش دوزخ شویم و ضرر کنیم و اگر همینطور مسلمان بمانیم و مثل بچه آدم نمارمان را بخوانیم و روزه مان را بگیریم و کفر نگوییم اگر هم اسلام دروغ از آب در آمد و آنان راست گفته بودند ما ضرر نکرده ایم.?
این نفرت انگیز ترین طرز تفکری است که یک مسلمان میتواند داشته باشد. البته این افراد فکر میکنند اگر به اسلام مثل بچه آدم پای بند باشند و کج نروند حتی اگر اسلام دروغ هم از آب در آید ضرر نمیکنند، بیخردان نمیدانند عمری را در نادانی زندگی کردن ضرری است بس جبران ناپذیر و بزرگ.
من تمام مسلمانانی را که عقیده شان را با استناد به قرآن و نهج البلاغه به چالش کشیده ام در ابتدای امر قبول نمیکردند که این اراجیف و خزعبلاتی را که من بر زبان می آورم آیات قرآن و نهج البلاغه باشد و وقتی که قرآن کلام الله در پیش رویشان قرار میگرفت ، به هته پته اسلامی می افتادند و در نزد خود دست به دامان یکی از تدابیر بالا میشدند تا بتوانند اسلام را نزد خود توجیه کنند.
البته بایستی به آنان حق داد که شوک زیادی به یکباره به آنان وارد میشود و فکر میکنم که این شوک برای کمتر کسی قابل درک باشد. جایگزینی خرد گرایی به جای اسلام گرایی و تفکر خرد آگاهانه به جای تفکر شریعتمدار زمان میبرد و نباید انتظار گرفتن نتایج و تاثیرات کوتاه مدت از این امر را داشته باشیم زیرا این تاثیر خود را در نسلهای بعد نمایان میسازد.
البته مشکل اصلی که شناساندن دین به مردم میباشد به وسیله جمهوری اسلامی مرتفع شده است و جمهوری اسلامی در این راه بزرگترین خدمت را به ما نموده است و در اینجا جای دارد از دست اندرکاران حکومت الله بر روی زمین سپاسگزاری نمایم.
با تشکر از: امام خمینی ، امام خامنه ای ، امام رفسنجانی ، امام خزعلی ، امام امامی کاشانی ، امام یزدی و تمام نمایندگان الله بر روی زمین...
نگارنده: سهراب کاویان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر