۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۰, سه‌شنبه

توهینی آشکار در قانون مجازات اسلامی به بشریت




توهینی آشکار در قانون مجازات اسلامی به بشریت. 
طبق ماده ی 435 قانون مجازات اسلامی؛ دیه‌ی بیضه‌ی سمت چپ مرد مسلمان، دو ثلث(دو سوم) دیه‌ی کامل است.
طبق ماده ی 300 قانون مجازات اسلامی؛ دیه ی زن مسلمان، نصف دیه ی مرد است.
از تلفیق این دو چنین نتیجه می‌گردد که دیه‌ی زن، حتی از دیه‌ی بیضه‌ی سمت چپ مرد کمتر است.
آیا می‌توان توهینی آشکارتر از این به جامعه‌ی بشری روا داشت؟
این اعتقاد از آنجا ناشی می‌گردد که از نظر اسلام، زن در تشکیل نطفه کوچکترین نقشی ندارد و نقش او تنها پرورش دهنده است.
اسلام معتقد است که انسان از منی ریخته شده در رحم خلق می گردد:
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى (قیامه/37) آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود؟

۱۳۹۲ اردیبهشت ۵, پنجشنبه

جمکران...!؟




جمکران...!؟

بخوانید و قضاوت کنید:
اگر این کار شیادی نیست نامش چیست...؟
داستان ساخته شدن مسجد جمکران،مکان مقدسی که زمینش غصبی است یکی از خنده‌دارترین داستان‌های دینی و در عین حال دردناک‌ترین آنهاست ، کسانی که این داستان را ساخته اند بی‌گمان مخاطبانشان را نادان تصور نموده اند

و اما خلاصه داستان:
چگونگی ساخته شدن مسجد جمکران که بر مبنای خواب و مصادره زمین یکی از کشاورزان آن منطقه صورت گرفته است
ماجرایی که بیشتر به افسانه شبیه است تا واقعیت:
شیخ "عفیف حسن ابن مثله" می‌گوید:
شب سه‌شنبه 17 رمضان 393 هجری(قمری) خوابیده بودم که نصف شب گروهی به خانه‌ی من آمدند مرا بیدار کردند و گفتند:
برخیز که امام مهدی منتظر توست
من برخاستم‌ و آماده‌ شدم‌ گروهی‌ از بزرگان‌ را ديدم‌ سلام‌ كردم‌ و پاسخ‌ دادند ، خوش‌آمد گفتند و مرا به‌ آن‌ جايگاه‌ كه‌ اكنون‌ مسجد جمكران‌ است‌ بردند.
پير مردی كه‌ حضرت خضر بود من را نشانید و حضرت امام (مهدی) مرا به‌ نام‌ خودم خواند و گفت:
پیش ابوالحسن رضا (از شیعیان صاحب قدرت در آنجا) برو و به او بگو:
نزد حسن‌ بن‌ مسلم‌ (کشاورز بیچاره) برود و به او بگوید که تو چند سال‌ است‌ اين‌ زمین را آباد می‌کنی و ما خراب‌ می‌كنيم‌ ، 5 سال‌ کشاورزی کردی و امسال‌ دوباره‌ آباد کردن زمین را شروع‌ كردی!
اجازه نداری كه‌ ديگر در اين‌ زمين‌ کشاورزی كنی بايد هرچه‌ از اين‌ زمين‌ سود برده‌ای‌ برگردانی تا در اين‌ مکان مسجد بنا كنند.
به‌ حسن‌ بن‌ مسلم‌ (کشاورز بیچاره) بگو:
اينجا زمين‌ مقدسی‌ است‌ و حق‌ تعالی‌ اين‌ زمين‌ را از میان زمين‌های‌ ديگر برگزيده‌ و مقدس‌ كرده‌ است‌ تو آن‌ را گرفته‌ و به‌ زمين‌ خود ملحق‌ كرده‌ای؟! الله دو پسر جوان‌ از تو گرفت‌ و هنوز هم‌ تنبیه نشده‌ای‌! اگر از اين‌ كار دوری نکنی، بلای خداوند از ناحيه‌ای كه‌ گمان‌ نمي‌بريی بر تو فرو ميی‌ريزد.

(برگرفته از كتاب نجم الثاقب نوری طبرسی، متوفی 1320 هجری)

این چه امام زمانی است که زمین مردم را به تصرف خود در می‌آورد و نه تنها این زمین را به زور غصب می‌نماید بلکه اجاره‌ی آن را از کشاورز بیچاره طلب می‌نماید؟
این چه منجی عالمی است که برای اینکه ثابت کند زمین متعلق به اوست فرزندان کشاورز را می‌کشد و تهدید میکند؟
ایا امام نمیتوانسته خود به کشاورز بگوید و حتما باید به شیخی شیاد میگفت که او به شیادی دیگر بگوید که او برود به کشاورز بینوا بگوید؟

۱۳۹۲ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

توهين به كرامت انساني با مكاني به نام بهشت




توهين به كرامت انساني با مكاني به نام بهشت.



پاداش اجراي مو به مو و بدون چون و چرا براي يك فرد مسلمان مكاني است به نام بهشت كه انديشه و تفكر اسلامي در انجا به اوج كمال خود ميرسد و در نزديك ترين حالت تشابه به الله و خالق خودش به زندگي ابدي ميپردازد.
الله در توصيف اين مدينه فاضله(خراب اباد)اسلامي در قرآن ميگويد:

مثل بهشت ى كه به پرهيزگاران وعده داده شده [چون باغى است كه] در آن نهرهايى است از آبى كه [رنگ و بو و طعمش] برنگشته و جويهايى از شيرى كه مزهاش دگرگون نشود و رودهايى از بادهاى كه براى نوشندگان لذتى است و جويبارهايى از انگبين ناب و در آنجا از هر گونه ميوه براى آنان [فراهم] است و [از همه بالاتر] آمرزش پروردگار آنهاست [آيا چنين كسى در چنين باغى دلانگيز] مانند كسى است كه جاودانه درآتش است و آبى جوشان به خوردشان داده مىشود [تا] رودههايشان را از هم فرو پاشد (۱۵)سوره محمد

در آن [باغها دلبرانى] فروهشته نگاهند كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است (۵۶)سوره الرحمن

حورانى پردهنشين در [دل] خيمهها (۷۲)سوره الرحمن

كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است (۷۴)سوره الرحمن

بر تختهايى جواهرنشان (۱۵)

كه روبروى هم بر آنها تكيه دادهاند (16)

بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مىگردند (۱۷)سوره واقعه

و حوران چشمدرشت (۲۲)

مثل لؤلؤ نهان ميان صدف (۲۳)سوره الواقعه

و همخوابگانى بالا بلند (۳۴)

ما آنان را پديد آوردهايم پديد آوردنى (۳۵)

و ايشان را دوشيزه گردانيدهايم (۳۶)سوره الواقعه


در قرآن 82 بار در شرح مشخصات بهشت صحبت شده است كه در تمام انها يا وعده دريدن بكارت حوريان زيبا و سكس هاي مداوم و طولاني داده شده است يا وعده خوردن شير و شراب و...داده شده است.
حال سوال اين است كه فرق انسان و حيوان چيست؟
اگر ميشد بطور مثال از يك الاغ ميپرسيديم كه بزرگترين ارزويت چيست؟
بدون شك ميگفت كه طويله اي انچناني،كاه و جو فراوان و شريك هاي جنسي بيشمار.
اسلام بقدري به كرامت و انديشه انسان توهين كرده است كه در اوج و بالاترين جايگاهش تازه انسان به مقام حيواني ميرسد.

چند سوال از مذهبيون




چند سوال از مذهبيون


عده ي زيادي بر اين باورند كه دنيا مخلوق خداست .صفات بيشماري را براي خدا بر مي شمارند.از جمله خدا خالق-توانا-دانا-قادر-بي نياز-و.....چند سوال در رابطه با خدا برايم مطرح شده است.من فضايي خالي را تصور مي كنم كه دنيا و زمان و مكان وجود نداشت.تنها خدا وجود داشت.چون كه دنيا وجود نداشت خدا نيز خالق نبود.دنيايي وجود نداشت تا خداوند به اسرار آن آگاه باشد.توانا نيز نبود.وقتي دنيا وجودنداست توانا به چه چيزي بود.كريمي- رحيمي-بينايي-عادلي -هيچ كدام از اين صفتها نمي توانست مفهوم داشته باشد. پس پيش از خلق دنيا خدا هيچ نبود .سپس خداوند جهان را آفريد.به واسطه خلق دنيا-خدا خالق شد.و پس از خالق شدن -صفات ديگر نيز مفهوم گرفتند.پس دنيا بايد وجود داشته باشد تا خدا نيز وجود داشته باشد.

با توجه به مخلوق بودن دنيا اولين سوال من از مذهبيون اين است كه پيش از خلق دنيا خدا چه بود.آيا وجود خدا وابسته به دنيا نيست.

خدا در قران گفته است كه انسان را از خاك آفريده است.از طرفي در قران گفته شده خدا كن فيكون ميكند.آيا خدا به خاك كه عنصر مادي است براي خلق انسان نياز نداشت؟.اگر توجيه ميكنيد كه خاك را هم خودش آفريده.باز هم از مخلوق خود بي نياز نبوده.از اين بابت فرقي بين خالق بودن انسان و خداوجود ندارد.انسان هم اگر چيزي را اختراع مي كند-مثلا"اگر كامپيوتر مي سازد-از سي-پي يو وآي سي-و كابل - وهارد ديسك-پيچ و مهره -و.....كه خودش ساخته استفاده مي كند.

-.با چه گواهي و دليلي مي توانيدبگوييد خدا كن فيكون ميكند

سوال ديگر اينكه-خدا چه نيازي به دستياراني مثل فرشته ها دارد.يكي مامور ابلاغ وحي به پيغمبرش-ديگري مامور قبض روح-يكي هم مامور نوشتن اعمال ما.مگر نه اينكه فرشته ها از مجردات هستند ودر نهايت كمال خود خلق شده اند.اگر خدا براي اين قبيل كار ها به آنها احتياج ندارد پي براي چه خلق شده اند.

سوال ديگر اينكه در قران گفته شده موسي در كوه طور خدا را به صورت نور ديد.در تورات هم گفته شده موسي نشيمنگاه خدا را ديد.و خدا به صورت رو در رو با صوت خود با موسي سخن گفت.آيا نور از خواص ماده نيست.آيا صوت براي بوجود آمدن و انتقال نياز به محيط مادي ندارد

سوال ديگر اينكه در قران گفته شده شيطان به خدا گفت چون من از آتشم و انسان از خاك هرگز

بر انسان سجده نخواهم كرد.شيطان در بارگاه خدا بود و سالها به عبادت خدا مشغول بود .اما به واسطه اين نا فرماني از درگاه خدا رانده شد و به بهشت آمد .همانجا كه آدم و حوا بودند. و از خدا خواست كه تا قيامت به او مهلت بدهد تا در فريب بندگان خدا بكوشد.اگر آتش عنصري مادي است و طبق خواص ماده مكان و فضا اشغال مي كند.بارگاه خدا چگونه جايي است كه چيزي با خواص مادي مي تواند آنجا باشد.بايد خدا از جنس شيطان يا شبيه آن باشد كه شيطان بتواند پيش خدا باشد.بعد به بهشت كه جايگاهي پايين تر است نزول كند.فقط با فرض اينكه خدا مادي باشد -شيطان مي تواند در بارگاه خدا باشد.

سوال بعدي اينكه مسلمانان معتقدند كه حضرت عيسي زنده است ودر نزد خداست.اگر روح عيسي پيش خداست و جسمش نيست-پس حضرت عيسي مرده.ولي اگر مي گوييد با جسمش پيش خداست.پس خدا جا و مكان دارد كه چيزي با خواص ماده مي تواند پيشش باشد.

مسئله ي بعدي اينكه مردم شيعه معتقدند كه امام دوازدهم آنها زنده هست و در آخر زمان ظهور مي كند.مگر حضرت محمد نگفت انا بشر مثلكم.يعني من بشري همانند شما هستم.او كه پيغمبر خدا بود براي نداشتن معجزه اين بهانه را كه من هم بشري مثل شما هستم مي آورد.اگر قرار بود انساني عمري به اين طو لاني داشته باشد بهتر بود خود حضرت محمد اين عمر طولاني را

بيابد تا هم به عنوان معجزه آن را مطرح كند و هم اينكه بلا فاصله پس از مرگش دينش به انحراف كشيده نشود.اصلا" مگر خدا نمي توانست با قدرتش به جاي غايب كردن حضرت مهدي جان او را از گزند دشمنانش در امان بدارد. اصلا"چه نيازيست كه انساني سالها در غيبت باشد تا اينكه يك روز ظاهر شود و ظلم را از ميان بردارد.مگر براي خدا مشكل است كه در آخر زمان انساني را از مادري متولد سازد كه معصوم پاك و با همه خصايصي كه براي مهدي تعريف مي كنند باشد.اگر حضرت محمد كه پيغمبر بود غير عادي نبود .چگونه نوه اي كه دوازده نسل با او فاصله دارد غير عادي است.اگر او زنده است در همين فضا هست كه ما هستيم.اگر سرب در هوا هست براي او هم هست.ميكرب ويروس مواد شيميايي بيماري هاي واگير دار همه براي او هم هست.هيچ عقل سليمي نمي تواند بپذيرد با اين همه عوامل كه از عمر انسان مي كاهد انساني اين همه عمر بكند.اگراو غير عادي است .خدا حرف خودش را نقض كرده كه مي گويد ما پيامبران را از ميان خود شما بر انگيختيم.اگر براي اثبات مدعاي خود عمر حضرت نوح را مثال مي زنيد.چرا در آنجا كه در قران گفته شده خدا دنيا را در شش روز خلق كرد مي گوييد اين آيه از متشابهات قران هست.و شش روز به معني شش دوره است.اما به نوح كه مي رسيد اين آيه از محكمات قرآن مي شود.تازه كشتي نوح هم افسانه اي بيش نمي باشد.چرا كه هيچ عقل سليمي نمي تواند بپذيرد كه در آن زمان كه نه هواپيمايي وجود داست نه وسيله تند رو ديگري

حضرت نوح چگونه حيوانات مختلف را از سر تاسر دنيا جمع كرد.مثلا" خرس قطبي را از قطب و كوالا را از استراليا و شتر را از اسيا جمع كرد.ميلياردها گونه جانور وجود دارد .چگونه

حساب تك تك آنها را در ذهن داشت و از قلمش چيزي در نرفت.و كشتي او به وسعت چند اقيانوس بايد مي بود تا ميليارد ها جانور را در خود جاي دهد.اگر از همه جانوران فقط دو جفت بودند جانوران گوشتخوار در اين مدت چه مي خوردند.مگر كشتن كافران راحتتر و منصفانه تر ازكشتن ميلياردها حيوان بيگناه نبود.با اين حساب افسانه نوح هم نمي تواند به داد حضرت مهدي برسد.

چرا بايد حضرت مهدي در زماني ظهور كند كه ظلم به اعلي درجه خود رسيده باشد .مگر اگر ظلم كمتر باشد مبارزه با آن راحتتر نيست.و چرا فقط مردم اخر زمان كه عده اندكي بيشتر نيستند بايد راحت زندگي كنند.مگر مردم دوره هاي مختلف نياز ندارند كه در صلح و صفا و آرامش زندگي كنند.چه فرقي بين ما و مردم آخر زمان مي باشد.آيا انتظار فرج كشيدن يك نوع منفعل بودن نيست.اگر توجيه مي كنيد كه بايد انسان ها خودشان زمينه ظهور را فراهم كنند-ديگر چه نيازي به خضور حضرت مهدي است

داستان معراج نيز برايم سوال بر انگيز است.مي گويند در شب معراج حضرت محمد به ديدار خدا رفت به جايي رسيد كه در آنجا جبرئيل هم اجازه ورود نداشت.حضرت محمد از پشت پرده با خدا سخن گفت.آيا اين به اين معني نيست كه خدا جا ومكان دارد.كه حضرت محمد با الاغ بال دار توانست به آنجا برود.آيا از پشت پرده يا هر گونه حجاب ديگرصحبت كردن به اين معني نيست كه خدا همه جا نيست .يعني خدا اين طرف پرده بود و آن طرف نبود.خودتان بگوييد با قبول داستان معراج چقدر خدايتان را كوچك كرده ايد.او را در حد يك پادشاه كه هر كس با رعايت سلسله مراتب مي تواند به حضورش نائل شود پايين آورديد.

اميدوارم كه همه انسان ها پيش از قبول هر افسانه اي آن را با خرد خود بسنجند.

نگارنده: پارميس سعدی

آیا محمد مردی پدوفیلی (کودک‌باز) بود؟



آیا محمد مردی پدوفیلی (کودک‌باز) بود؟


سن عایشه در احادیث
باید دانسته شود که کودک‌بازی با بچه‌بازی تفاوت دارد، در پدوفیلیا شخص به داشتن سکس با کودکان(دختر یا پسر) علاقه دارد در حالی که مرد بچه‌باز تنها به کودکان پسر علاقه دارد.
شخص پدوفیلی لازم نیست با کودکان مختلف رابطه داشته باشد، کافی است که او یک بار با کودکی رابطه‌ی سکس برقرار نماید و در نتیجه میل به داشتن سکس با کودکان در او بیشتر و چنین رابطه‌ای لذتبخش‌تر خواهد بود. (نقل از ویکی پدیا)

اکنون رفتار محمد را در این زمینه مورد بررسی قرارمی‌دهیم.
قرآن کتابی است که محمد ابن عبدالله آن را به خدائی به نام الله نسبت داده است؛ پس قرآن نمود افکار اوست، او در این کتاب مجوز ازدواج دخترانی را صادر کرده است که هنوز پریود نشده‌اند، اگر مغالطه‌ی رشد دختران در سرزمین عربستان را بپذیریم، پس باید قبول کنیم که دختران در این مناطق زودتر از جاهای سردسیرتر پریود می‌شدند، لذا سن قبل از پریود آنها هم باید از سن سایر دختران و آنچه که در این زمینه متعارف است، کوچکتر باشد؛ اگر هم کوچکتر نباشد، باز دختر قبل از پریود کودک محسوب خواهد شد، قرآن بیان می‌نماید که اگر شما دختری که هنوز پریود نشده است را طلاق دادید، باید آنان مانند سایر زنان {کسانیکه از پریود ناامید شدند( زنان یائسه) و همچنین زنان حامله} از ازدواج خودداری نمایند. در مورد زنان یائسه و دخترانی که هنوز پریود نشده‌اند، باید سه ماه برای اطمینان از عدم حاملگی صبر نمایند:

طلاق/4) و (اگر طلاق دادید) آن زنانتان كه از پریود نوميد شدند اگر (در پریود شدنشان)شك داريد، عده‌ی آنان سه ماه است و (دخترانى) كه (هنوز) پریود نشده‌اند. و زنان آبستن مدتشان اين است كه وضع حمل كنند و هر كس از الله بترسد، براى او در كارش آسانی می‌گرداند.( این آیه مدنی است)

آیا محمد با دختری ازدواج نموده است که هنوز پریود نشده بود؟
یکی از همسران محمد عایشه است؛ سن او در هنگام ازدواج با محمد 9 سال بود، اما منابع تاریخی در این زمینه:
( صحیح بخاری/کتاب نکاح/باب تزویج الاب ابنته من الامام)
(صحیح بخاری/ کتاب نکاح/ باب بنی بامرأه و هی بنت تسع سنین)
(صحیح مسلم/ کتاب نکاح/بابا تزویج الاب، البکر الصغیره)
در حدیث پائین ابو اسامه از قول هشام به نقل از پدرش می‌گوید که سن عایشه در هنگام ازدواج 6 ساله بود که هنگام زفاف 9 ساله:
حدثنی عبيد بن إسماعيل حدثنا ابو اسامه عن هشام عن ابیه قال: توفيت خديجه قبل مخرج النبی (ص) الى المدينه بثلاث سنين فلبث سنتين أو قريبا من ذلك و نكح عائشه و هی بنت ست سنين ثم بنى بها و هی بنت تسع سنين (صحیح بخاری/كتاب مناقب الانصار / باب تزويج النبی (ص) عائشه و قدومها المدينه)

هشام بن محمد گوید: پیغمبر عایشه دختر ابوبکر را به زنی گرفت، نام ابوبکر عتیق بود و او پسر ابی قحافه بود و نام ابی‌قحافه عثمان بود، پیغمبر سه ( 3 ) سال پیش از هجرت مدینه عایشه را عقد کرد. آن وقت هفت ( 7 ) ساله بود، و پس از هجرت مدینه در ماه شوال با وی زفاف کرد، آن وقت عایشه ( 9 ) ساله بود و چون پیغمبر درگذشت، هیجده ( 18 ) ساله بود. پیغمبر زن دوشیزه‌ای جز عایشه نگرفت.
تاریخ طبری/ صفحه 1292/ ترجمه ابوالقاسم پاینده

منابع ذکر شده از معتبرترین منابع حدیث اسلامی است، بنابراین بر طبق آنچه که مشاهده می‌گردد و با توجه به معیار پذیرفته شده‌ی امروزی، کل دوران هم‌خوابگی محمد با عایشه در سنین کودکی او بوده است؛ محمد همواره به عایشه علاقه‌ی زیادی داشت و حتی نمی‌توانست در هنگام جنگ هم از او دست بکشد، در جنگ با قبیله‌ی بنی مصطلق نیز که آن واقعه‌ی معروف گم شدن عایشه رخ داد، محمد تمام شواهد را نادیده گرفت و او را نزد خویش نگه داشت:
به این حدیث توجه نماید که مسلمانان زمان محمد چه تصوری از قدرت جنسی غیر عادی او داشتند:
أنس بن مالك قال كان النبي صلى الله عليه وسلم يدور على نسائه في الساعة الواحدة من الليل والنهار وهن إحدى عشرة قال قلت لأنس أوكان يطيقه قال كنا نتحدث أنه أعطي قوة ثلاثين (صحیح بخاری/باب غسل(
این حدیث بدان معناست که در آن زمان تصور می‌کردند او قدرت جنسی سی مرد را دارد.
محمد با توجه به علاقه‌ای که به دختران کم سن و سال داشته است است؛ حتی در بهشت هم برای خود و سایر مؤمنان سکس با چنین دخترانی را نوید داده است، او از بچه‌بازان هم غافل نبوده و برای آنان غلمان در نظر گرفته است.
قطع به یقین پاسخ به این پرسشها می‌تواند راهی برای بهتر شناخته شدن این شخصیت باشد؛ ولی آنچه که مسلم است، او به عایشه بیشتر از سایر زنان علاقه داشت و در هنگام مرگش نیز سرش بر روی شانه‌ی عایشه بود و در اتاق وی همراه ابوبکر و عمر دفن گردید



ارسال متن : sss

با سپاس

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

مثلث مغلطه اسلامگرایان



- کی گفته من باید حجاب داشته باشم؟
- خدا گفته.

- خدا کجا گفته؟
- تو قرآن.

- از کجا معلوم قرآن کلام خداست؟
- هست چون پیامبر گفته.

- از کجا معلوم محمد پیامبر باشه؟
- هست چون قرآن گفته.

- الان گفتی محمد قرآن رو تأیید کرده پس دیگه قرآن نمی‌تونه محمد رو تائید کنه.
- چرا می‌تونه چون کلام خداست.

- من که گفتم از کجا معلوم کلام خدا باشه؟
- منم گفتم: هست چون پیامبر گفته.

- ای بابا آخه دو تا چیز که نمیتونن هم‌دیگر رو تأیید کنن. یه نفر سومی باید جفتشون رو تائید کنه.
- خُب خدا جفتشون رو تائید کرده دیگه.

- خدا کجا تائیدشون کرده؟
- توی قرآن دیگه.

- خُب از کجا معلوم قرآن کلام خدا باشه؟
- چقدر خنگی تو! گفتم که چون پیامبر گفته.

- بذار اصلاً یه مثال بزنم. تو پسر پدرت هستی ولی خودت نمی‌تونی این موضوع رو تأیید کنی، پدرت هم نمی‌تونه فرزند بودن تو رو تأیید کنه باید یه شخص سومی با مدرک مستقل رابطه پدر و فرزند بودن شما رو تأیید کنه مثل ثبت احوال یا آزمایش ژنتیک ... حالا بین خدا، پیامبر، و قران شخص سوم کیه؟
- خُب پیامبر.

- آفرین! حالا پیامبر باید با یه مدرکی مستقل از این دوتا، رابطه‌ی قرآن و خدا رو اثبات کنه. به من بگو پیامبر کجا و چه جوری اثبات کرده که قرآن کلام خداست؟
- خوب اول پیامبر خودش رو اثبات کرد. یعنی اثبات کرد که پیامبر است.

- کجا اثبات کرد که پیامبره؟
- تو غار حرا وقتی سوره علق نازل شد.

- خُب سوره علق چیه؟
- یکی از آیات قرآن هستش.

- از کجا معلوم این سوره از طرف خدا باشه؟
- هست دیگه چون پیامبر از غار که برگشت گفت هست.

- بالا که گفتم پیامبر نمی‌تونه به استناد به خود قرآن وصلش کنه به خدا. منم میتونم یه چیزی بگم، بگم خدا گفته. نمیشه که.
- خُب پیامبر با معجزه٬ اثبات کرد که قرآن کلام خداست.

- آفرین! معجزه قابل قبوله. چون یه مدرک مستقل هستش و میشه با اون ادعا کرد که قرآن کلام خداست. خُب حالا معجزه پیامبر چی بود؟
- معجزه پیامبر قرآن بود.

- ای بابا! بازم که گفتی قرآن که. گفتم نمیشه به استناد به خود قرآن رابطه‌‌اش رو با خدا اثبات کرد. یه معجزه دیگه بگو.
- حرف زدن پیامبر با سوسمار.

- خوب پیامبر به چه زبونی با سوسمار حرف زد؟
- به عربی.

- خُب زبان پیامبر چی بود؟
- عربی.

- خب اگه پیامبر به زبان خودش با سوسمار حرف زده که معجزه نمیشه. میشه معجزه‌ی سوسمار. چون سوسمار نمی‌تونه عربی حرف بزنه. یکی دیگه بگو.
- شق القمر، نصف کردن ماه.

- خوب کجا گفته شده همچین معجزه‌ای انجام شده؟
- تو قرآن سوره‌ی قمر، آیات ۱ و ۲

- ای بابا! بازم داری وصل می‌کنی به قرآن که. گفتم که باید مدرکی خارج از قرآن بیاری.
- اصلاً می‌دونی چیه؟ تو یه کافری، تو نجسی، تو همه چیرو انکار میکنی، به خدا اعتفادی نداری، به پیامبر اعتقادی نداری، به قرآن توهین می‌کنی میگی کلام خدا نیست. دست و پای شما رو باید در خلاف جهت قطع کرد تا عبرت دیگران بشه ...

- کی گفته باید دست و پای من خلاف جهت قطع بشه؟
- خدا گفته.

- کجا گفته؟
- تو قرآن دیگه.

و این گفت و گو ۱۴۰۰ سال است که ادامه دارد ...

--------------------------
منتسب به:
- احمد کسروی

رسوم جاهلي كه تبديل به رسوم الهي شدند.





رسوم جاهلي كه تبديل به رسوم الهي شدند.
يكي فروع اسلام كه به شرط تمكنمالي به تمام مسلمين واجب است حج است كه كاملا برگرفته از اداب زمان جاهليت است،حال بياييد باهم نگاهي به كتب تاريخي در مورد رسوم و اداب اعرابزمان جاهليت بياندازيم.
قصی یکی از اجداد محمد ، عبادت کعبه رادر بین مردم خود رواج داد. او دو پسر به نامهای عبدالمناف(بنده مناف) و عبدالدار(بنده کعبه) داشت که آنها را به عنوان ناظر این آیین بر گماشت.
اقوام جاهلى در مقابل كعبه، كوچكى و تواضع مى كردند و كعبه را بزرگ مى داشتندو از ساختن خانه پيرامون كعبه و يا وارد شدن با حالت جنابت خوددارى مى كردند
الدر المنشور فى تفسير المأثور، جلال الدينسيوطى، ج1، دار الكتب العلميه، بيروت، لبنان، 1400، ص159
اعراب پیش از اسلام هنگام طواف «لبیک یا لات »، «لبیک یا عزی » و «لبیک یامنات » می‌گفتند و هر قومی بت خود رامی‌خواند و در اسلام ، «اللهم» جای بت‌ها را گرفت و آن عبارت بدین شکل تغییر کرد: «لبیک اللهم لبیک»
ابن کلبی می نویسد: قبیله نزار در هنگام انجام مراسم حج می گفتند(لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک الا هو شریک له تملیکهو ما لک لبیک اللهم لبیک)
.
مسلمانان پس از فتح مکه و برانداختن بت‌های قریش از سعی میان صفا و مروهاکراه داشتند؛ زیرا پیش از اسلام بر این دوکوه دو بت سنگی قرار داشت که حاجیان و زائران آن دوره سعی بین صفا ومروه را برای نزدیک شدن به آن‌ها و دست‌کشیدن و بوسیدن آن‌ها انجام می‌دادند. ولی محمد سعی بین صفا و مروه را مجاز کرد و بنا بر متن قرآن این کاراز شعائر الله دانسته می‌شود.
قبل از آنكه وارد مواقف شوند، تلبيه مى كردند. عمل تلبيه عبارت بود از آن كه حاجى مقدارى از گياه خطمى و آس و سدر را با كمى كتيرا به هم مى آميخت و آن را در ميان موهاى سرش مى نهاد و اين براى آن بود كه از مرتب كردن مو و كشتن شپش خوددارى كنند.
الوثنية فيالأدب الجاهلى، عبدالغنى زيتونى،دارالعلم للملايين، بيروت، ص308
المحبر، ص181
اخبار مكه، ابو الوليد ازرعى،دار الاندلس للطباعة و النشر، بيروت، 1969، ص 195
الاصنام، ص 7

آیا میتوان امام صادق (ع) را به عنوان یک دانشمند پذیرفت...؟




آیا میتوان امام صادق (ع) را به عنوان یک دانشمند پذیرفت...؟

شیعیان معمولا به امام صادق بسیار میبالند و میگویند فردی دانشمند و فرزانه و دانا بوده است و چهار هزار شاگرد داشته است و افراد بسیاری را علم آموخته است.

معمولا از دانشمندان و متفکران تئوری و اندیشه ای باقی میماند. یک دانشمند وقتی دانشمند است که نظریه ها و فرضیه های دیگر دانشمندان را رد کرده باشد و یا نظریه جدیدی را تولید کرده باشد.
متفکری را میتوان فیلسوف دانست که ابتکاری در فلسفه داشته باشد، و الا کسی که با فلسفه دیگران آشنا باشد و فکری از خود نداشته باشد را به سختی میتوان فیلسوف نامید. مثلا از اینشتین ، گالیله ، هاوکینگ امروز تئوری باقیمانده است، از نیوتون نیز همینطور
آیا از امام صادق هم تئوری ای باقیمانده است که امروزه جامعه علمی دنیا آنرا مثلا با نام تئوری امام صادق بشناسد؟!
آیا امام صادق پیشگام در هیچ زمینه علمی بوده است؟!
متاسفانه پاسخ تمام این سوالها منفی است. جامعه علمی جهان به امام صادق حتی به اندازه متفکران بزرگ اسلامی همچون پور سینا و ابن خلدون و غزالی نیز اهمیت نمیدهد. شخصی که نه کتابی از خود دارد نه تئوری یا حتی فرضیه ای از او بجای مانده است را به راستی چگونه میتوان علامه دهر و دانای تمامی علوم و فنون دانست؟
بسیار گفته میشود که حضرت امام صادق با یک سخن زبان خداناباورانی را در زمان خود بسته است و آنها را کیش و مات کرده است.این سخن امام صادق، این نابغه بزرگ این بوده است که:
اگر خدایی وجود نداشته باشد ما ضرری نکرده ایم، ولی اما اگر وجود داشته باشد ما سود کرده ایم و شما بسیار ضرر کرده اید.
البته (بلازی پاسکال) چندین سال بعد این قضیه را بصورت بسیار کاملتر و دقیقتر و با زبان ریاضی بیان کرد که به شرطبندی پاسکال شهرت یافت و توسط منتقدین مختلف اشتباه بودن آن ثابت شد. برای اطلاعات بیشتر در مورد شرطبندی پاسکال نوشتاری با فرنام: ((اگر آخرتی باشد شما ضرر کرده اید ما ضرر نکرده ایم اگر نباشد باز هم ما ضرر نکرده ایم)) را مطالعه کنید تا دریابد حتی این ادعای امام صادق نیز واقعا ارزشی ندارد.

با سپاس از Sia Vash

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

چرا مسلمانان هيچ اطلاعي در مورد دينشان ندارند؟



چرا مسلمانان هيچ اطلاعي در مورد دينشان ندارند؟
و چرا بدون مطالعه در مورد دينشان خودشان را عالم ميدانند؟
براي مثال در مورد شغل و منبع درامد بزرگان اسلام كه در چند روز قبل مطرح كرديم و دوستان مسلمان مدعي بودند كه با كشاورزي و بيل زدن و با فقر گذران زندگي ميكرده اند با رجوع به تاريخ يعقوبي كه مورخي شيعه بوده است و تعدادي ديگر از كتب تاريخي ليستي از ميزان دارايي و ثروت اين افراد مقدس نمايان ميشود كه باعث روشن شدن بسياري از موضوعات ميشود و ما به گوشه اي از ثروت افسانه اي انها اشاره ميكنيم.
محمد بعداز فوت خود اموال بسياري را به ارث گذاشت كه فقط املاك ان شامل:
برقه،دلال،اواف،صغيه،موصيب،حضا،وعلي،مشرب ام ابراهيم،ملاله و فدك(تاريخ يعقوبي جلد دوم صفحه 35)كه از همه معروفتر فدك است و براي درك ارزش ان در تاريخ به اين مورد اشاره شده است:
ارزش درختان نخل این ناحیه در آن زمان با ارزش درختان نخل شهر کوفه در قرن هفتم برابر بود
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۶.
در مورد ثروت علي امام اول شيعيان همين يك مورد نشان دهنده ميزان ثروت ايشان است:
حاصل يك عدد از نخلستان هاي علي 100،000 درهم برابر با 160 كيلو طلا در هر سال بود(تاريخ يعقوبي جلد دوم ص 35،تجارب السلف ص 120)
اين در حالي است كه علي در هنگام ازدواج با فاطمه بقدري فقير بود كه براي تامين مخارج ان با مشكل روبرو بوده است و در شرح اين موضوع امده است كه:
علی با فروش زره و وسایلی دیگر و شتر یا میش حدود ۴۸۰ درهم فراهم نمود و با ان مخارج عروسي را تامين كرد و علی مسکنی نه چندان دور از محمد برای فاطمه ساخت اما فاطمه خانه‌ای نزدیکتر به پدر از علی خواست و به همین سبب یکی از اهالی مدینه بنام حارثه ابن النعمان خانه خود را به زوج جوان بخشید. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۶.






روزی علی خبر دار می‌شود که پیامبر چند برده دریافت کرده‌است. علی فاطمه را می‌فرستد تا یکی از این برده‌ها را از پدرش دریافت نماید. فاطمه پیش پدر می‌رود اما در خود این را نمی‌بیند که چنین درخواستی نماید. سرانجام علی خود به همراه فاطمه راهی منزل پیامبر می‌شود، اما در خواست او از طرف پیامبر رد می‌شود. پیامبر به آنها گفت که «او نمی‌تواند اجازه دهد که اصحاب صفه از گرسنگی رنج بکشند» و «من باید برده‌ها را بفروشم و پول آنها را صرف کمک به آنها کنم» سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام، ص ۳۴.
علي براي مهريه ام الكلثوم مبلغ 10000 درهم معادل 40 كيلو طلا از عمر دريافت كرد(ابن خلدون مقدمه ص285)
اموال به جا مانده از زبير پسر عموي محمد:
1000 برده زن و 1000 برده مرد و 1000 راس اسب،11 خانه در مدينه و بصره و كوفه و اسكندريه_35 ميليون درهم پول نقد.(سيرت رسول الله جلد اول ص 655_23 سال نوشته علي دشتي ص 308)
اموال به جا مانده از سعدبن ابي وقاص(فرمانده سپاه اعراب در حمله به ايران):
قصري بسيار مشهور به نام عقيق كه فقط به عنوان نمونه براي درب خانه از درب هاي كاخ كسري و كاخ سلطنتي ساسانيان استفاده كرد.
مبلغ 2000،000 درهم پول نقد(23 سال ص 305)
از طلحه فقط 30 ميليون درهم پول نقد معادل 120000 كيلو طلا بر جاي ماند(23 سال ص 307_مقدمه اي بر اسلام شناسي ص 360)
در مورد ثروت حسن امام دوم شيعيان فقط در صلح با معاويه قرار شد که سالانه ۱ میلیون درهم به حسن پرداخت گردد و ۵ میلیون درهم از خزانه کوفه و مالیات برخی مناطق ایران ماننداهواز، فسا و دارابگرد به وی تعلق گیرد.
(تشیع در مسیر تاریخ ص 166)
حال سوال اين است كه اين افراد ثروت هاي افسانه اي خود را از طريق كشاورزي و يا بيل زدن به دست اورده اند يا از طريق راهزني و غارت اموال مخالفان اسلام؟
چگونه اين افراد كه با اموال غصبي زندگي هاي راحت و بدون مشكلي داشتند و در حرمسراهاي خود صدها زن و كنيز داشتند براي مسلمانان مقدس هستند؟
در اخر دوباره سوال خود را تكرار ميكنيم كه:
چرا مسلمانان هيچ اطلاعي در مورد دينشان ندارند؟


نکاح اسلامی همان زنای قانونی است




نکاح اسلامی همان زنای قانونی است.

نکاح اسلامی همان زنای قانونی است. برای تبیین این جمله مقدم بر هر چیز رسیدن به تعریفی درست از ازدواج ، روابط زناشویی و زنا است

ازدواج رابطه ای است ، بین زن و مرد که باید تنها نقطه ی اتصال و حلقه ی رابط بین آنها مفهومی به نام عشق باشد یعنی در روابط زناشویی تنها نیازی که باید زن و مرد به یکدیگر داشته باشند نیاز عشقی یا همان نیازهای معنوی است به عبارت دیگر نیازهای مادی در روابط زناشویی وابستگی ایجاد میکند، برای مثال اگر مردی نسبت به زن خود از آن جهت احساس نیاز کند که امور خانه را مدیریت کند این یک نوع وابستگی است که این نیاز را یک خدمتکار هم میتواند تامین کند.

اما نوع ارضای نیازهای معنوی به تعداد انسانها متفاوت است و امری به نام جای گزینی محال.

برای مثال هیچ گاه عشقی که فرزند از طرف والدین تحصیل میکند نمی تواند از افراد غیر همان گونه عشق ورزی را با همان کیفیت تجربه کند. آن زمان میتوان رابطه انسانها را عاشقانه نامید که همه انسانها از نظر مادی استقلال داشته باشند و هیچ گونه احساس وابستگی مادی نسبت به یکدیگر نداشته باشند ( حتی از نظر ارضای نیاز جنسی ) آنگاه اگر باز برای با هم بودن تمنا و نیازی احساس کردند آن نیاز نامش عشق است و آن رابطه را میتوان عاشقانه نامید.

اما زنا رابطه ای کاملا مادی است برای مثال زنی برای مرتفع کردن مشکلات اقتصادی تن به خود فروشی میدهد و همین طور مرد برای ارضای نیاز جنسی تن به رابطه ای کاملا مادی میدهد، ناگفته پیداست تامین این گونه نیازها با برقراری رابطه با هر شخصی امکان پذیر است، اما همان گونه که در تعریف عشق و روابط عاشقانه مطرح شد، ارضای نیازی به نام عشق احتیاج به رابطه ای خاص دارد که با توجه به این تعریف فقط سیستم( تک همسری) قابل توجیه است.

حال با بررسی اسلام و نگاه آن به رابطه زناشویی میتوان دریافت که خدای محمد کمترین درکی از مفهومی به نام عشق ندارد.

1 - یکی از احکام اسلامی همان مجوز اختیار کردن چندین زن توسط یک مرد در صورت رعایت عدالت است که در آیه ی 3 سوره نساء تشریح شده است.

" اگر بترسید که مبادا درباره ی یتیمان مراعات عدل و داد نکنید پس آن کس

از زنان را به نکاح خود آرید که مر شما را نیکو و مناسب با عدالت است

دو یا سه یا چهار و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرید راه عدالت نپیموده

و به آنان ستم کنید پس تنها یک زن اختیار کرده و یا چنانچه کنیزی دارید

به آن اکتفا کنید که این نزدیکتر به عدالت و ترک ستم کاری است"

" سوره نساء آیه 3 "



در این آیه نگاه مادی اسلام نسبت به روابط زناشویی را کاملا آشکار میکند، چون عدالت تصریح شده در آیه عدالت مادی را مد نظر دارد، مانند عدالت در تقسیم خوراک و پوشاک و عدالت در همبستر شدن با زنان و ... اما برقراری عدالت در مفهومی به نام عشق و تقسیم عادلانه آن امری است محال، چون عشق که کمی و قابل اندازه گیری نیست که بتوان آنرا مانند نان و برنج تقسیم کرد و عشق ورزی و علاقه مندی امری اختیاری نیست.

شاهد این امر ، زندگی محمد تئوریسین اسلام ( که شرح مبسوطی از زندگی او در همین سایت افشاگر رفته است) آشکارا نشان میدهد که برای مثال تمایل و عشقی که محمد نسبت به عایشه سوگلی حرم سرای خود دارد نسبت به دیگر زنانش به هیچ عنوان روا نمیدارد.

2 - اسلام مرد را موظف به تامین نیازهای اقتصادی خانواده و زن میکند
( با تابیری به عنوان پرداخت نفقه به زن) و زن را به تمکین از مرد به واسطه ی همین نفقه وا میدارد. که شرح آن در آیه 34 سوره نساء رفته است.

" مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه ی آنکه مردان

از مال خود باید به زن نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع در غیبت

مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر

فرموده نگه دارد و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید

باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه

آنان دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید.

چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچ گونه ستم ندارید

که همانا خداوند بزرگوار و عظیم الشان است."

" سوره نساء آیه 34 "

و در آیه 223 سوره بقره خدای محمد اینگونه میگوید که:

" زنان شما کشتزار شمایند پس برای کشت بدانها نزدیک

شوید هرگاه مباشرت آنان خواهید و برای ثواب ابدی

چیزی پیش فرستید و خدا ترس باشید و بدانید که محققا

نزد خدا خواهید رفت و ای رسول تو بشارت ده اهل ایمان را."

" سوره بقره آیه 223 "

آنچه از این آیات با توجه به تفسیر ها و شان نزول آنها درباب روابط زناشویی استنباط میشود، این است که تنها نیازی که مرد و زن از نظر اسلام برای ادامه زندگی در قالب زناشویی نسبت به هم احساس
می کنند نیازهای مادی است که در صورت ارضا نشدن آنها، رابطه قطع میشود برای مثال با توجه به آیات مذکور مردان هر زمان که بخواهند میتوانند با زنان خود نزدیکی کنند و زن در این رابطه که کاملا رابطه ای دو جانبه است به هیچ وجه حق تصمیم گیری ندارد و در صورت مخالفت و عدم تمکین همان طور که در سوره نساء بیان شده است مرد میتواند شخصا اقدام کند و زن را به زدن تنبیه کند و یا با شکایت نزد حاکم شرع او را به تمکین وادار کند.

3 - یکی از احکام اسلامی این است که زن حق دارد پول شیری که به فرزند خود میدهد از مرد خود مطالبه کند و مسلمانان این حکم را به عنوان نشانه های حقوق زنان در اسلام مطرح میکنند که این اوج کوته فکری و حماقت این جماعت متحجر است.

با وجود اینکه این حکم با موضوع نوشتار ( مقایسه نکاح اسلامی و ازدواج انسانی ) چندان سنخیت ندارد، قصدمان آن است که نشان دهیم اسلام از عشق هیچ نمیداند ورابطه ای مانند رابطه مادر و فرزند را که باید در اوج معنویت باشد را به سافل (پست) ترین وضع ممکن تنزل میدهد.

موارد ذکر شده در این نوشتار و بسیاری از مستندات دیگر ، بیانگر این موضوع است که محمد و خدای محمد درکی از انسان که همانا ترجمان عشق ورزی و عشق است را ندارند.حال یک سوال از شما خواننده اندیشمند:

آیا وقت آن نرسیده است که اسلام را به زباله دان تاریخ بسپاریم و بار دیگر، با نگاهی عاشقانه انسان را تعریف کنیم؟

نگارنده :منفرد
 

علت عدم دست کشیدن برخی از مسلمانان از عقایدشان




علت عدم دست کشیدن برخی از مسلمانان از عقایدشان

یکی از عللی که برخی از مسلمانان قبول واقعیت را نمی نمایند و ترجیح میدهند در همان منجلاب فکری خود غوطه ور باشند حق پنداری است. آنها فکر میکنند که چیزی را که به آن اعتقاد دارند حقیقت ناب است و حقیقتی غیر از آن وجود ندارد و خود و عقیده شان را عین حق و حقیقت میدانند و چیزی را که خلاف باورشان باشد را باطل میدانند و میکوشند که تمام پدیده های علمی را با منطق اعتقادیشان توجیه کنند و آن را نیز به شرطی که در محدوده اسلام باشد را قبول نمایند و لا غیر که البته این نیز از موهبات اسلام ناب محمدی است که قدرت تفکر و تعقل و خرد گرایی را از آنان گرفته است و هر گونه شک و دگر اندیشی را گناهی نابخشودنی و مرتکبان به این کار را مرتد و مهدور الدم میداند و همین امر باعث شده است که مغز اکثر مسلمانان در همان 1400 سال پیش به صورت منجمد نگه داشته شود که هیچ گرمایی را قادر به ذوب آن نیست.

حق پنداری البته مشکلی است که حتی گریبان غیر مسلمانان را نیز میگیرد و مصیبتی است بس بزرگ که باعث ارتجاع ، عقب ماندگی و درجازدن قربانیانش میشود. این گونه از مسلمانان که بلای حق پنداری گرفتارند (که البته با تقریب خوب میتوان گفت همه آنان) اشکالاتی را که ما از قرآن برایشان مطرح میسازیم را شبهه ای بیش نمیدانند و میگویند که شما شبهاتتان را مطرح سازید تا ما آن را برایتان روشن سازیم (ماله بکشیم) یعنی در همان ابتدای امر اشکالات صریح و تناقضات واضح قران را شبه ای بیش نمیدانند که با توضیح آنان برای ما رفع شبهه میشود. دیگر علت را که من فکر میکم بیشتر باعث عدم قبول مسلمانان از دست کشیدن دین پوچ و بی مایه آنان میشود و آنان را بر سر عقیده واهیشان همچنان استوار نگه میدارد این است که وقتی آنها با دلایل و شواهد محکمی از طرف ما روبه رو میشوند و آیاتی از قران را میبینند که آشکارا نقض حقوق بشر است و توهین به زنان است و قتال است و کشتار است و قطع دست و پا است و .... دچار یک نوع بی هویتی و گم گشتگی و عدم تعلق میشوند و وقتی که می بینند عمری را برای چیز پوچ و دروغی سینه زده اند و حسین ، حسین گفته اند و زنجیر زده اند و علم چند صد کیلویی را بلند کرده اند و گریه کرده اند و روزه گرفته اند و..... به یکباره نا امید میشوند و خلاءی را درون خود احساس میکنند که برای آنان ناباورانه است و اصلا نمیخواهند که باور کنند اینهایی را که عمری برایشان همانند علی مظهر عدالت و فاطمه زنی پاکدامن و اسوه زنان عالم و محمد پیامبر الله و جبرییل فرشته ای که از جانب الله یعنی خداوند راستین برای محمد آیاتی را نازل میکرده است و مریم باکره که توسط روح خداوند باردار شده است و خزعبلات دیگر اسلامی دروغی و سرابی بیش نبوده است.

حال ببینیم چرا این افراد در مواجهه با دلایل مستحکمی که روبرویشان قرار میگیرد با این خلاء فکری و عدم تعلق روبرو میشوند.

علت نخست کم سوادی و کم دانشی آنان میباشد یعنی اینکه تمام وابستگیشان اعتقادات پوچ اسلامیشان است و چیز دیگری را غیر از آن ندارند و وقتی که ما با شمشیر دو لبه خرد به پیکار این کم خردان و پوچ اندیشان و جزم اندیشان میرویم خواب 1400 ساله اسلامیشان را آشفته میکنیم و آنها را بیدار میسازیم در حقیقت تمام هستی آنان را گرفته ایم که همانا اسلام است و چون دانش کمی دارند و چیزی را تا به حال خارج از فقه اسلامی ندیده اند و نشنیده اند و همه چیز را از اسلام میدانند (به یاد حرف آخوندی میافتم که میگفت: آمریکا سفینه هایش را از روی همین قرآن ما ساخته است) نمیتوانند به زودی خرد گرایی را جایگزین اعتقادات قبلیشان نمایند و گاها این امر جایگزینی برایشان غیر ممکن است و برای همین ترجیه میدهند به همان ریسمان پوسیده قرآن و اسلام چنگ بزنند تا اینکه هیچ نداشته باشند و دچار یک نوع سردرگمی و بی هویتی شوند. اگر ما بتوانیم جایگزینی را برای این دسته از مسلمانان پیدا کنیم البته جایگزینی که برایشان قابل هضم و ساده و در عین حال خرد گرایانه باشد تا حدودی میتوانیم این مسلمانان را از عقاید پوچشان دور سازیم.

نکته دیگری که باعث پا برجا بودن مسلمین بر سر عقایدشان میشود نو عی زرنگی و سیاست بازی است که آنها بدان متوسل میشوند که البته این نیز از کم خردی ایشان ناشی میشود. آنها وقتی که با دلایل محکم روبه رو میشوند دست به کار محافظه کارانه ای میزنند و به خود میگویند که: ?اگر ما عقیده آنا را قبول کنیم شاید 0.000000001% حرف مسلمانان راست باشد و ما دچار آتش دوزخ شویم و ضرر کنیم و اگر همینطور مسلمان بمانیم و مثل بچه آدم نمارمان را بخوانیم و روزه مان را بگیریم و کفر نگوییم اگر هم اسلام دروغ از آب در آمد و آنان راست گفته بودند ما ضرر نکرده ایم.?

این نفرت انگیز ترین طرز تفکری است که یک مسلمان میتواند داشته باشد. البته این افراد فکر میکنند اگر به اسلام مثل بچه آدم پای بند باشند و کج نروند حتی اگر اسلام دروغ هم از آب در آید ضرر نمیکنند، بیخردان نمیدانند عمری را در نادانی زندگی کردن ضرری است بس جبران ناپذیر و بزرگ.

من تمام مسلمانانی را که عقیده شان را با استناد به قرآن و نهج البلاغه به چالش کشیده ام در ابتدای امر قبول نمیکردند که این اراجیف و خزعبلاتی را که من بر زبان می آورم آیات قرآن و نهج البلاغه باشد و وقتی که قرآن کلام الله در پیش رویشان قرار میگرفت ، به هته پته اسلامی می افتادند و در نزد خود دست به دامان یکی از تدابیر بالا میشدند تا بتوانند اسلام را نزد خود توجیه کنند.

البته بایستی به آنان حق داد که شوک زیادی به یکباره به آنان وارد میشود و فکر میکنم که این شوک برای کمتر کسی قابل درک باشد. جایگزینی خرد گرایی به جای اسلام گرایی و تفکر خرد آگاهانه به جای تفکر شریعتمدار زمان میبرد و نباید انتظار گرفتن نتایج و تاثیرات کوتاه مدت از این امر را داشته باشیم زیرا این تاثیر خود را در نسلهای بعد نمایان میسازد.

البته مشکل اصلی که شناساندن دین به مردم میباشد به وسیله جمهوری اسلامی مرتفع شده است و جمهوری اسلامی در این راه بزرگترین خدمت را به ما نموده است و در اینجا جای دارد از دست اندرکاران حکومت الله بر روی زمین سپاسگزاری نمایم.

با تشکر از: امام خمینی ، امام خامنه ای ، امام رفسنجانی ، امام خزعلی ، امام امامی کاشانی ، امام یزدی و تمام نمایندگان الله بر روی زمین...



نگارنده: سهراب کاویان

۱۳۹۲ فروردین ۱۵, پنجشنبه

مقایسه قران و علم...!؟





مقایسه قران و علم...!؟

فرض کنید علم ثابت میکند که تئوری بیگ بنگ درست است از انجا که مسلمین علم را با قران مقایسه میکنند میروند ایه ای می اورند که بگویند این ایه منظورش به بیگ بنگ میباشد و اگر فردا (فرضا) دانشمندان بگویند که شواهدی وجود دارد که بیگ بنگ درست نیست و مثلا فلان تئوری درست است همان کسانی که تا دیروز میگفتند این ایه به بیگ بنگ اشاره دارد امروز میروند و ایه ای می اورند که با تئوری جدید هماهنگ باشد
دوست گرامی سخنی علمی حساب میشود که از آن علم استخراج شود نه اینکه علمی به یک موضوع پی ببرد و شما هم بگویید قران ما هم گفته و بروید هزاران صغری و کبری و تفسیر و تاویل و... بچینید که این ایه منظورش همان است
این قابل قبول نیست که مثلا بگوییم "رب مشرق و مغرب" منظور به کروی بودن زمین است ، خوب اگر منظور این است چرا الله منظور خود را نگفته است معمولا در جواب میگویند که اعراب ان زمان نمی فهمیدند و یا قبول نمیکردند ولی این قابل قبول نیست زیرا شخصی که بنیادی ترین عقاید اعراب را به چالش کشیده و به انها پیامبری خود و خدای خود را اثبات کرده است نمیتواند به ان مردم عوام بفهماند زمین کرویست؟
پس چگونه امروز دانشمندان به مردم عوام فهمانده اند زمین کرویست؟همین مردم عوامی که کارهای اعراب جاهلیت مثل حج و طواف و نماز و... را انجام میدهند؟
از طرفی وقتی میگوید شهاب های اسمانی برای زدن جنیان در اسمان هستند چگونه عرب این خرافات ها را میتواند بفهمد ولی نمیتواند بفهمد زمین کرویست ؟
همچنین باید گفت که حتی فرض کنیم این یاوه ها علمی باشد باز چه چیز را ثابت میکند مگر نه این است که بسیاری از دانشمندان فراتر از زمان خود فکر میکرده اند؟
فرض کنید الله ایه ای علمی گفته برای استفاده ما،حال اگر ما خودمان انرا بفهمیم دیگر ارزشی برای ایه ی او میماند؟
فرض کنید نیوتن بیاید جاذبه را به شکل داستانی که کسی در طی هزار سال بعد از ان سر در نمیاورد توضیح دهد ، خوب این چه ارزش علمی دارد؟
با این نوع منطق میتوان ثابت کرد که هیچ دینی و هیچ عالم و دانشمندی سخن غیر علمی نگفته مثلا فرض کنید کاهن یا دانشمندی در 5000 سال پیش گفته باشد در اسمان ها هیولایی وجود دارد که از خورشید هم بزرگتر است و ما میتوانیم بگوییم علم امروز کشف کرده است که منظور او از هیولا همان کوازار هاست که بسیار بزرگتر از خورشید هستند پس حرف او درست است و یک معجزه علمی به شمار میرود چرا که هزاران سال پیش او به این مساله اشاره کرده.
این نوع روش بحث مغلطه است و هیچ چیز را نمیتواند اثبات کند به غیر از اینکه عده ای مردم ساده اندیش و زود باور فریب بخورند و کورکورانه مطیع این اراجیف شوند

"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

ارتداد...!؟




ارتداد...!؟
امام صادق فرمودند: هر مسلمانی که از دین اسلام برگردد و نبوت پیامبر را انکار کند ریختن خونش بر هر شنونده ای مباح است و از روز ارتداد زنش بر وی حرام می شود و از او جدا می گردد و حرام است با او نزدیکی کند و مالش بین وراث تقسیم میشود و زنش عده وفات میگیرد.
وسائل الشیعه ، ج18 ، ص545

با سپاس از Eh San برای ارسال حدیث

گاهی اوقات میبینیم دوستانی میگویند این احادیث که می آورید معتبر نیست و جالب این است که اکثر دوستان بدون مطالعه و تحقیق تنها به این دلیل که حدیث مزبور برای او خوشایند نیست حدیث را نا معتبر میدانند ولی در عمل میبینیم که از همین احادیث حکومت اسلامی استفاده میکند تا جان یک نفر را بخاطر اینکه از اسلام در آمده است بگیرند و این عمل زشت و ناشایست را شرعی نشان دهند که شاهین نجفی نمونه یکی از همین افرادیست که در سال گذشته بخاطر عقایدش محکوم به مرگ شد

"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

ایا الله مجوز تجاوز به زنان را میدهد؟





ایا الله مجوز تجاوز به زنان را میدهد؟
پاسخ این سوال را با مطالعه قران منبع ماورایی مسلمین میتوان بدست اورد ولی قبل از ان اجازه دهید تجاوز را تعریف کنیم:
هرگونه تلاش برای ایجاد رابطه‌ی جنسی که که فرد بداند رضایت قلبی شریک جنسی‌اش در آن نیست، تجاوز جنسی محسوب میشود

با توجه به ایات سوره نسا و مومنون الله اجازه تجاوز به کنیزان و زنان شوهر دار را میدهد ولی در ایه 28 سوره روم الله تا انجا پیش میرود که میگوید شما کاملا مالک این غنیمت هستید و نترسید از اینکه حتی شریکی داشته باشید این بدان معناست که حتی شوهر ان فرد اگر مسلمان هم شود دیگر حقی نسبت به ان زن ندارد:

حال به ایات قران میپردازیم:
سوره نسا:
و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را كه مالك شده ايد، اينها احكامي است كه خداوند بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد) براي شما حلال است...(۲۴)
سوره مومنون:
و کسانیکه فرج ( آلت تناسلی) خویش را حفظ می‌نمایند.(۵)
مگر با زنان خویش و یا کنیزانی (زنان و دخترانی که در جنگ) که صاحب آنها شده اند و در این صورت سرزنشی متوجه آنها نیست(۶)


[خداوند] براى شما از خودتان مثلى زده است آيا در آنچه به شما روزى دادهايم شريكانى از بردگانتان داريد كه در آن [مال با هم] مساوى باشيد و همان طور كه شما از يكديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد اين گونه آيات خود را براى مردمى كه مىانديشند به تفصيل بيان مىكنيم (۲۸)

چرا اسلام مجوز تجاوز به زنان اسیر (کنیزان) را میدهد؟
چرا اسلام زن را موجود چشم و گوش بسته ای میخواهد که فقط برای سکس و ارضای جنسی مرد افریده شده است؟
ایا این اندیشه های عربی بیمار و هوسران نیست؟
ایا این دیدگاه به زن میتواند دیدگاه خدای عالم باشد؟


(تصویر واقعی زن را از دیدگاه اسلام 
 را نشان میدهد)

"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

عبدالله ابن عباس روایت می كند



عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت.
برگزیده سنن ابوداوود كتاب 38 حدیث4349

من احساس میكنم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است. محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند، زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است.
شما اسمش رو چی میگذارید ؟جنایت ؟نقض حقوق بشر ؟بی عدالتی؟بی شرافتی ؟نبود انسانیت؟ یا قدرت ایمان ؟

با سپاس از Eh San

"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

افسانه نوح...!؟



افسانه نوح...!؟
وقتی انسان داستان نوح را می خواند سوالاتی در ذهن او نقش میبندد که برخی از این سوالات را دوست گرامی ما بانو Asal Irani مطرح کرده است:

با سپاس از بانو Asal Irani :

1) اگر خداوند قوم نوح را به دلیل سرکشی می خواست مجازات کند چرا تمام مردم جهان را نابود کرد ؟ جرم مردمی که در سایر نقاط جهان زندگی می کردند چه بود ؟

2) در داستان ادعا شده است که تمام موجودات در کشتی نوح جمع شده بودند و سپس در یک نقطه زمین کشتی متوقف شد و حیوانات از آن پیاده شدند . این مکان در نقطه ای از خاورمیانه بوده است . این یک اشکال اساسی پیدا می کند . آن هم این که چگونه سایر قاره ها که به قاره ی آسیا پیوسته نیستند هم اکنون موجودات زنده ی فراوانی دارند ؟ چطور برای مثال شیر آفریقایی توانسته از آب دریا شنا کند و به قاره ی آفریقا برسد ؟ چگونه کانگورو پس از توقف کشتی نوح از آب دریا عبور کرده و به قاره ی سترالیا رسیده است ؟

3) نوح تمام جانوران را در کشتی خود جا داده است . پس به سر گیاهان چه آمده ؟ گیاهان را که نمی توانسته از ریشه بکند و در کشتی بگذارد . در صورت صحت این داستان باید گیاهان پس از آن طوفان منقرض می شدند و هم اکنون هیچ گیاهی بر روی کره ی زمین نمی بود .

4) چگونه حیوانات سراسر جهان متوجه شدند که باید به سمت کشتی نوح حرکت کنند و سوار آن شوند ؟ یعنی نوح به تمام نقاط جهان مثلا بنگال سفر کرده و از تمام حیوانات مثل ببر بنگال برای ورود به کشتی خود دعوت کرده است ؟!

5) حیواناتی که در سایر قاره ها مثل آمریکا بودند چگونه از آب اقیانوس عبور کردند تا خود را به کشتی نوح برسانند ؟ مثلا مارمولک آمریکایی چگونه از اقیانوس شنا کرده و خود را به کشتی نوح رسانده است ؟

سوالات علمی مردم و جوابهای کودکانه الله




سوالات علمی مردم و جوابهای کودکانه الله


1- پرسش در باره رستاخيز:

از اين رو می پرسد قيامت كی خواهد بود؟ بگو در آن هنگام كه چشمها از شدت وحشت به گردش درآيد. و ماه بی نور گردد. و خورشيد و ماه جمع شوند. آن هنگام انسان گويد راه فرار كجاست؟ هرگز چنين نيست؛ پناهگاهی وجود ندارد. (قیامت 6)
◄ مثل این است که یکی بپرسه کی زلزله میاد؟ طرف جواب بده وقتی زمین به شدت لرزید و ساختمانها خراب شد

از تو در باره ي قيامت مي پرسند. وقوع آن چه وقت است؟ بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمي گرداند [اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است جز ناگهان به شما نمي رسد. (اعراف 187)
◄ پیامبر خدا نمی دونست ولی امروز دانشمندان میدونن. طبق محاسبات دانشمندان حدودا 10 میلیارد سال دیگه منظومه شمسی درون خودش فرو میریزه و همه چی از بین میره. علم میتونه دست خدا رو بخونه!

2- پرسش در باره هلال ماه:
در باره ي هلال ها از تو مي پرسند. بگو آنها گاه شماري براي مردم و حج اند. و نيكي نيست كه از پشت خانه ها درآييد؛ بلكه نيكي آن است كه كسي تقوا پيشه كند و به خانه ها از در آنها درآييد. و از خدا بترسيد؛ باشد كه رستكار گرديد. (بقره 189)
◄ مثل این که یکی بپرسه دینامیت از چی درست شده؟ طرف به جای پاسخ دادن به کاربرد آن اشاره کنه و جواب بده آن برای تخریب معدن ها ست. الله ظاهرا نمیدیده یا نمیدونسته که در شب سایه زمین روی ماه می افته. ضمناً دو جمله آخر چه ربطی به سوال ماه داره ما که نفهمیدیم.

3- پرسش از جنگ در ماه هاي حرام:
از تو در باره ماهي كه كارزار در آن حرام است مي پرسند. بگو كارزار در آن گناهي بزرگ است ولی گناه بزرگتر بازداشتن از راه خدا و كفر ورزيدن به او و باز داشتن از مسجدالحرام و بيرون راندن اهل آن از آن جاست و گناه فتنه از كشتار بزرگ تر است (بقره 217)
◄ این آیه اشاره به یکی از بزرگترین اشتباهات محمد داره. حمله عبدالله ابن جهش به کاروان مکه و کشتن رئیس کاروان در اول ماه رجب (یکی از ماههای حرام) که بزرگترین سنت شکنی در تاریخ عرب بود و اعتراض بسیاری از مکیان و حتی مردم مدینه را در بر داشت. محمد چاره ای نداشت جز ماست مالی کردن قضیه و اینکه بگوید بیرون کردن مسلمانان از مکه گناهش بزرگتر از کشتن در ماه حرام است.

4- پرسش در باره انفاق:
از تو مي پرسند چه چيزي انفاق كنند بگو: هر مالي انفاق كنيد به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه مانده تعلق دارد و هرگونه نيكي كنيد، البته خدا به آن داناست. (بقره 215)
◄ ببینید این اسلام چه قدر عقل را زائل میکند که انسان برای بدیهی ترین امور زندگی هم باید پرسش کند. وحشی ترین قبایل بدوی هم میدانند انفاق و کمک به همنوع چیست و هر کسی میداند که پدر و مادر و نزدیکان و یتیم و مسکین به ترتیب در اولیت هستند.

5- پرسش از غنائم جنگی (بعد از جنگ با بنی قینقاع)
از تو در باره غنائم جنگي مي پرسند. بگو: غنائم جنگي اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد پس از خدا پروا داريد و با يك دگير سازش نماييد و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد. (انفال 1)
◄ محمد در مکه ( مثل سوره شورا آیه 23) بارها گفته بود برای رسالتم مزدی از کسی نمیخوام به دو دلیل: اول آنکه ثروت خدیجه برایش کافی بود دوم آنکه اصلا فکرش رو نمیکرد با فقیر فقرائی که گردش جمع شده بودند پولی هم گیرش بیاد. اما در مدینه پس از برباد دادن ثروت خدیجه در مورد غارت اموال قبیله یهودی بنی قینقاع به فکر افتاد تا سهم بیشتری رو برای خودش برداره. آیه فوق رو خوند و سهم یک پنجم رو برای خودش تثبیت کرد

6. پرسش از مشروب و قمار: (در پی ماجرای شراب خواری عده از مسلمانان در خانه زید ابن سهل و درگیری با یکدیگر)
در باره شراب و قمار از تو مي پرسند بگو در آن دو گناهي بزرگ و سودهايي براي مردم است و[لي] گناهشان از سودشان بزرگتر است.
بقره 219)
◄ اگه یه حرف حسابی تو قرآن باشه همین اعتراف به فواید شراب هست که پزشکان هم (کم خوردنش رو) مفید میدونن. که محمد بعدا همین یک چیز را خراب کرد تمامی آیات در مدینه فی البداهه و مرتبط با اتفاقی خاص بوده و قطعاٌ اگر در آن مجلس درگیری پیش نمیامد محمد هیچگاه شراب را حرام نمیکرد

7- پرسش از قاعدگي زنان:
از تو در باره عادت ماهانه مي پرسند. بگو: آن رنجي است [برای زنان] پس هنگام عادت ماهانه از [آميزش با] زنان كناره گيري كنيد و به آنان نزديك نشويد، تا پاک شوند پس چون پاك شدند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است، با آنان آميزش كنيد خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست مي دارد. (بقره 222)
◄ باز مردم علت را می پرسند ولی الله معلول را جواب میدهد. خوب هرکسی می دانست که در قاعدگی رنجی هست ولی علت را نمیدانستند برای همین سوال می پرسیدند، که ظاهرا الله هم چیزی بیشتر از مردم نمیدانست.

8. پرسش از روح :
در باره روح از تو مي پرسند بگو روح از فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكي داده نشده است. (اسرا 85)
◄ مثل این که از یه نفر بپرسیم نظریه نسبیت چیست؟ بگوید یکی از دستورات انشتین است و دانش تو به اندازه ای نیست که من توضیحی بدهم. این نشون میده خ
ودشم چیزی از نظریه نسبیت نمیدونه

9. پرسش در باره ذو القرنين:
از تو درباره ذوالقرينين مي پرسند بگو به زودي چيزي از او براي شما خواهم خواند. (کهف 83)
◄ ورق ابن نوفل پسر عموی خدیجه مسیحی بود و بخش هائی از تورات و انجیل را به عربی ترجمه میکرد. محمد در خیلی از داستانهای قرآن از اطلاعات ایشون استفاده میکرد مثل داستان نوح، ابراهیم، و کهف. وقتی میگه به زودی به شما جواب میدم یعنی اجازه بدید ورق ابن نوفل رو ببینم بعد به شما جواب میدم.

10. پرسش در باره كوه ها:
از تو در باره كوه ها مي پرسند بگو پروردگارم آنها را [در قيامت] ريزريز خواهد ساخت. (طه 105)
◄ ارتباط سوال و جواب مشخص نیست



نویسنده : آرمیتا