۱۳۹۲ فروردین ۱۵, پنجشنبه

عبدالله ابن عباس روایت می كند



عبدالله ابن عباس روایت می كند: مرد كوری همسر كنیزی داشت كه به پیامبر ناسزا می گفت او را نهی می كرد اما او دست بر نمی داشت .یك شب كنیز شروع به ناسزا گفتن به پیامبر كرد مرد اورا برحذر داشت او دست بر نداشت.مرد خنجری بر داشت و درشكم زن فرو برد وشكم اورا پاره كرد وبچه ای كه در شكم داشت بین پاهایش افتاد وغرق خون شد.فردای انروز وقتی به پیامبر خبر دادند.او مردم راجمع كردو فرمود : شما را بخدا سوگند می دهم وبحق خودم سوگند می دهم كسی كه این كار را كرده جلو بیاید .مرد درحالی كه می لرزید برخاست وجلوی پیامبر ایستادوگفت: یا رسول الله من ارباب او هستم او بشما ناسزا می گفت وشما را انكار میكرد من اورا نهی كردم اما فایده ای نداشت .او همسر من است ومن ازاو دو پسر همچون مروارید دارم.دیشب كه دوباره شروع كرد خنجری درشكمش فرو كردم واوراكشتم .پیامبر فرمود من شهادت می دهم كه نباید هیچ خون بهایی برای او پرداخت.
برگزیده سنن ابوداوود كتاب 38 حدیث4349

من احساس میكنم كه داستان بالا یك مانیفیست غیر عادلانه است. محمد ازمجازات قاتل یك زن حامله وطفل بدنیا نیامده چشم پوشی می كند، زیرا قاتل گفته كه مقتول به پیامبر دشنام داده است.
شما اسمش رو چی میگذارید ؟جنایت ؟نقض حقوق بشر ؟بی عدالتی؟بی شرافتی ؟نبود انسانیت؟ یا قدرت ایمان ؟

با سپاس از Eh San

"روشنفکری با شک کردن آغاز میشود"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر